کودکان در انجام کارهایی که مستلزم تمرکز است، مشکل دارند اما اغلب در کشف ترفندهای پنهان برای آسان کردن کار، خوب عمل میکنند. بر اساس تحقیقی که در موسسه توسعه انسانی ماکس پلانک در برلین آلمان روی رفتار یادگیری در کودکان انجام شد، تغییرات خود به خودی راهبرد به آنان کمک میکند تا این کار را انجام دهند.
به نقل از مدیکال اکسپرس، کودکان در مقایسه با بزرگسالان نمیتوانند بهخوبی تمرکز کنند، کمتر به یاد میآورند و دامنه توجه آنان به نسبت کوتاه است. این امر به دلیل مرحله رشد شناختی است. در نتیجه تاکنون تصور میشد که آنان در هنگام حل مسئله دارای یک نقطه ضعف هستند.
اکنون تحقیق جدید با عنوان «رمز عصبی؛ مبانی عصبی و محاسباتی یادگیری، حافظه و تصمیمگیری» در موسسه توسعه انسانی ماکس پلانک نشان میدهد که تمرکز توجه گستردهتر نیز میتواند یک مزیت باشد. کودکان در پردازش اطلاعاتی که ارتباط کمتری دارند و استفاده از آنها برای یافتن راهبردهای جدید و خلاقانه خود به خودی در هنگام حل مسئله خوب هستند.
بزرگسالان نیز هنگام حل مسئله، تغییرات راهبردی خود به خودی را نشان میدهند، شبیه به اصطلاح «لحظه شهودی» که حل مسئله را آسانتر میکند. یافتهها نشان میدهد در حالی که کودکان هنگام حل مسایل با استفاده از راهبردهای سنتی، مانند توجه متمرکز، بهطور قابلتوجهی بدتر عمل میکنند اما به همان اندازه احتمال دارد که بزرگسالان با استفاده از جابجایی راهبردهای خود به خودی بر وظایف خود مسلط شوند.
لازمبهذکر است، لحظه شهودی به لحظهای گفته میشود که در آن یک بینش یا کشف ناگهانی رخ میدهد و یا راه حل یک مشکل پیدا میشود.
نیکلاس شوک، روانشناس و عصبشناس، سرپرست گروه تحقیقاتی ماکس پلانک میگوید: نتایج ما نشان میدهد، کودکان اغلب نسبت به بزرگسالان تمرکز کمتری دارند و بهراحتی حواسشان پرت میشود، آنان بهطرز شگفت انگیزی در کشف راهحلهای جدید انعطافپذیر هستند و بهویژه با توجه به توانایی ناکامل آنان برای تمرکز، اینها نتایج مهمی برای تحقیق در مورد رفتار یادگیری در کودکان است.
این تحقیق که از سال ۲۰۱۳ تاکنون ادامه دارد، از روش زیر برای انجام تحقیقات استفاده کرد؛ از ۴۷ کودک بین هشت تا ۱۰ سال و از ۳۹ جوان بین سنین ۲۰ تا ۳۵ سال خواسته شد تا یک وظیفه تصمیمگیری مشابه را انجام دهند. در این کار، از آنان خواسته شد با استفاده از دو پاسخ ممکن، موقعیت یک الگو را تعیین کنند. رنگ الگو در ابتدا با پاسخ صحیح مرتبط نبود اما با پیشرفت کار با پاسخ صحیح مرتبط شد. وقتی شرکتکنندگان متوجه این موضوع شدند، توانستند کار را بسیار کارآمدتر و آسانتر انجام دهند. شرکتکنندگان از عوامل تاثیرگذار دیگر بر راهبردهای راهحل احتمالی مطلع نبودند و فقط میتوانستند آنها را بهطور مستقل شناسایی کنند.
این گروه تحقیقاتی با همکاری محققان دانشگاه گوته فرانکفورت آم ماین، دانشگاه هومبولد برلین، دانشگاه نیو ساوت ولز سیدنی و دانشگاه علوم کاربردی گوتینگن توانستند به نتایج ذیل دست یابند. در مقایسه با بزرگسالان جوان، کودکان اغلب در حل مسئله بهطور قابلتوجهی بدتر عمل کردند. آنان پاسخهای نادرست و شتابآمیز بیشتری داشتند. با این حال، نسبت کودکان (۲۷.۵ درصد) که راهبرد رنگ مفید را کشف و استفاده کردند بسیار شبیه به بزرگسالان جوان (۲۸.۲ درصد) بود.
تا زمانی که کودکان فقط از راهبردها و قوانین اولیه در دسترس استفاده میکردند که نیاز به تمرکز و پشتکار داشت، عملکرد بدتری داشتند. با این حال، کودکان به اندازه بزرگسالان جوان قانون رنگ را کشف و استفاده کردند. بنابراین، اگرچه کودکان در تمام زمینههای کنترل شناختی عملکرد بدتری داشتند اما نسبت تقریبی برابری از آنان در مقایسه با بزرگسالان جوان توانستند در یک «لحظه شهودی» بهبود پیدا کنند و در نتیجه مزیت عملکردی مشابه گروه بزرگسالان را بهدست آوردند.
دانش جدید در مورد «لحظه شهودی» یک یافته مهم این تحقیق است. آنیکا لو یکی از محققان این گروه میگوید: یافتههای ما شواهدی را ارائه میدهد که مربیان، والدین و معلمان باید کمتر بر قوانین سفت و سخت پافشاری کنند و تنها یک راه مشخص برای حل مشکلات را بیاموزند بلکه برای تمرکز بیشتر کودکان ارزش قائل شوند و تشویق کنند. یافتههای ما نشان میدهد که ما میتوانیم به راهبردهای خلاقانه حل مسئله کودکان اعتماد بیشتری داشته باشیم.
وی افزود: در آینده در زمینه روانشناسی رشد شناختی، باید تحقیقات بیشتری در مورد فرآیندهای خلاقانه به جای عدم تمرکز در کودکان انجام شود.
یافتههای این تحقیق در مجله PLOS ONE منتشر شده است.