ابتدا می خواهم ماجرایی واقعی را درباره پسری ده ساله که به اختلال بیش فعالی مبتلاست بازگو کنم. بیش فعالی از اختلال های نسبتا شایع روانپزشکی کودک و نوجوان است. حدود ۱۰ درصد کودکان قبل از بلوغ به آن مبتلا هستند و شیوع آن در پسران، دو برابر دختران است. به مادر این کودک گفته شد داروی پسرت کمی زیاد شود.
غیر از داروهایی که صبح پیش از مدرسه و بعدازظهر به او می دهی، یک قرص هم ساعت ۱۱ صبح به داروهایش اضافه کن. مادرش گفت اصلا برایم امکانش نیست. خودش که حواس پرتی دارد و یادش می رود. من هم که شاغل هستم و نمی توانم ۱۱ صبح به مدرسه پسرم بروم. وقتی به او گفته شد می توانی از معلمش بخواهی این کار را انجام بدهد. گفت نه آقای دکتر، هیچ وقت این کار را نمی کنم. به معلمش نگفته ام دارو می خورد. یکی از همکلاسی های پسرم که او هم بیش فعالی دارد، هر وقت سر کلاس حواسش پرت باشد، معلمش با لحن تحقیرآمیزی به او می گوید: انگار قرص هایت را نخورده ای! هیچ وقت نمی خواهم پسرم انگشت نمای معلم و بچه ها شود.
متاسفانه این فرهنگ اشتباه یکی از واقعیت های تلخ جامعه ماست. حرف این معلم خیلی هم غیرطبیعی نیست. در جامعه ای که مصرف داروی روانپزشکی انگ است و جمله «انگار داروهایت را نخورده ای» یک ناسزا تلقی می شود، طبیعی است معلمی که او نیز در همین جامعه بزرگ شده، چنین حرفی بزند. اشتباه نشود. به هیچ عنوان قصدم تعمیم دادن نیست. بخوبی می دانم معلمان دلسوز و آگاه زیادی در جامعه داریم که هم به مشکلات تحصیلی و هم به مشکلات روانی دانش آموزان شان مادرانه و پدرانه توجه می کنند.
نامه ها و گزارش های زیادی از معلمان برای ارزیابی وضع روانی دانش آموزان شان به دست من رسیده که بسیار قابل تقدیر است. گاهی نقش یک معلم آگاه و دلسوز در درمان مشکلات روانی دانش آموزان از نقش روانپزشک و روان شناس مهم ترو تاثیرگذارتر است، اما واقعیت اجتماعی فقط به افراد آگاه و دلسوز خلاصه نمی شود. نقش معلمان در آینده تحصیلی و روانی دانش آموزان شان بسیار پررنگ است. به همین دلیل است که اگر اشتباه کنند، ممکن است آسیب های اجتماعی درازمدتی را سبب شوند. یادمان باشد خیلی وقت ها صحبت ها و شوخی های کنایه آمیز و نیشدار از تنبیه بدنی هم آسیب رسان تر است. مصرف دارو های روانپزشکی مانند دیگر داروهای پزشکی است و هیچ تفاوتی ندارد. درست است که هیچ کس از دارو خوردن خوشش نمی آید ولی خیلی وقت ها لازم می شود. اگر کودکان بیش فعال درمان نشوند، دچار کاهش اعتماد به نفس، ضعف در تعامل با همسن و سالان و بزرگ ترها، افت تحصیلی و در نهایت رفتارهای ضد اجتماعی و اعتیاد می شوند. انگ زدن به کودکان بیش فعال و نیش و کنایه زدن به این عزیزان برای مصرف داروهای روانپزشکی، آسیب های جدی به همکاری آنها در مصرف دارو و اعتماد به نفس آنها وارد می کند.
این تغییر نگرش و رفتار نسبت به اختلال های روانپزشکی، به زمینه سازی فرهنگی نیاز دارد. بهتر است برای معلمان دوره های ویژه ای گذاشته شود تا شیوه صحیح برخورد با این قبیل کودکان به آنها آموزش داده شود. حتی در کلاس های فوق برنامه جداگانه ای می توان خود کودکان را هم از این مشکلات آگاه کرد تا ظرفیت آنها برای پذیرفتن تفاوت های فردی بالاتر برود و راحت تر بتوانند با کودکان بیش فعال همکلاسی رابطه برقرار کنند.
یکی از تحقیق هایی که در این زمینه انجام شده، نشان می دهد بچه های بیش فعال کمترین محبوبیت را میان همکلاسی هایشان دارند و همین محبوب نبودن، ضربه های زیادی به اعتماد به نفس شان وارد می کند. مشکلی که با آگاه کردن معلمان و بچه ها نه به طور کامل ولی به شکل قابل توجهی کم خواهد شد.