شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳
دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۲ 5360 0 5

بابا یك مرد خنده‌رو بود، با دست‌هایی پر از آب‌نبات

بابا یك مرد خنده‌رو بود، با دست‌هایی پر از آب‌نبات

مردی جوان با مشتی پر از آب‌نبات‌های خوش‌رنگ و خوشمزه و لبخندی كه حتا یك لحظه هم از صورتش جدا نمی‌شد. مردی با موهای مشكی، صورت توپر و نگاهی نافذ كه همیشه می‌خندید. كسی كه خیلی دوساین تصویر را مقایسه كنید با این یكی تصویر: مردی با عینك‌ته‌استكانی و صورتی توپر، با عصایی به رنگ قهوه‌ای سوخته و قدی بلند كه همه «استاد» صدایش می‌كنند، بعضی هم می‌گویند آقای شهریاری. مرد ریاضیات ایران را كم‌وبیش همه‌با همین شكل به یاد دارند اما «شهریار»، پسر پرویز شهریاری، دیدگاهش با همه‌ی اینها متفاوت است.

شهریار شهریاری، مهمانمان بود. چند روز پس از آیین پرسه‌ی روانشاد شهریاری، آمده بود تا از زندگی چهره‌ی ماندگار زرتشتی بگوید، از نگاهش به زندگی، رفتارهای روزمره‌اش و هر‌آنچه تاكنون انجام داده و از نگاه‌ها پنهان مانده است. این گفت‌و‌گو را امروز، ٢٢ خوردادماه به مناسبت آیین سیروزه‌ی استاد پرویز شهریاری بر روی تارنما گذاشتیم، گفت‌و‌گوی امرداد با شهریار شهریاری، فرزند استاد شهریاری. فرزندی كه خودش هم این روزها همچون پدر استاد ریاضیات است.

 او گفت: «پرسش‌هایتان كمی شخصی است و برای من كه چند روز پیش،‌ پدر را از دست داده‌ام، كمی زود است.» با این‌وجود، او به همه‌ی پرسش‌ها، با دقت پاسخ داد. شهریار شهریاری، نخستین فرزند پرویز شهریاری است و این روزها، در آمریكا استاد ریاضیات است، درست مثل پدر.

 او تا دو سال اول زندگی، «بابا» را تنها می‌توانست در زندان ببیند. شهریار شهریاری گفت: «مادر همیشه مرا به زندان، به دیدن بابا می‌برد. همیشه هم یك بسته آب‌نبات همراهش بود. آب‌نبات‌ها را به بابا می‌داد تا به من بدهد. تصویری كه از بابای روزگار بچگی به یاد دارم، همین است. آقایی با موی مشكی و دستی پر از آب نبات!»

شهریار گفت: «در دوره‌ی كودكی من، زندگی سختی داشتیم. در خانه‌ای اجاره‌ای در نارمك زاما چرخ روزگار، آرام آرام به مراد خانواده‌ی شهریاری می‌گردد. وزارت فرهنگ وقت، در همان سال‌ها وامی برای خانه‌دار شدن به آموزگاران می‌داده كه همین وام، این خانواده را صاحبخانه می‌كند. دراین روزگار كه همزمان است با ٥ یا ٦ سالگی «شهریار شهریاری»، خانواده در نارمك، در یك خانه‌ی حیاط‌دار ساكن می‌شوند و وضع اقتصادی‌شان بهتر می‌شود. تصویری كه پسر بزرگتر از پدر در آن روزگار در ذهن دارد، تصویر كسی است كه بیشتر در خانه بود، می‌نشست و كتاب ترجمه می‌كرد. او گفت: «با هم صبحانه، نان و پنبرای بسیاری از دانش‌آموزان، آموزگاران و استادان، در حكم الهه‌هایی هستند با بال‌های سفید و شیوه‌ی زندگی‌مجهول. وقتی در عالم بچگی به زندگی آموزگارانمان فكر می‌كنیم بسیاری از ما، آن‌ها را د‌ر هاله‌ای از نور و ابهام می‌بینیم، با زندگی‌هایی ماورایی و حالتی خداگونه. این نگاه در روزگار پیش‌تر هم  وجود داشته‌است. ناگفته پیداست كه در چنین روزگاری، پسر یك آموزگار بودن، در نگاه دانش‌آموزان چه رخداد بزرگی بوده است، رخدادی كه شهریار شهریاری آن را خوب به یاد دارد: «دركلاس دوم دبستان كه بودم بچه‌های كلاس دوازده كه شاگرد بابا بودند دورم را می‌گرفتند و می‌گفتند بچه‌ها نگاه كنید، این پسر پرویز شهریاری است و من همیشه، از این‌كه یك بابای افتخار آفرین دارم، به خودم می‌بالیدم. آن زمان‌ها، كسانی مثل فیروز نادری و سیاوش شهشهانی، از ریاضیدانان برجسته‌ی جهان، پیش بابا درس می‌آموختند.»

شیوه‌ی آموزش پرویز شهریاری و چگونگی ترجمه كردن و نوشتن كتاب‌هایش، نكاتی است كه باعث شده تا فرنام(:لقب) «شهریار ریاضیات ایران» به او ویژه شود. شهریار شهریاری، گفت: «بابا همیشه نظرش این بود كه نباید به بچه‌، جلو جلو درس داد. اگر كسی می‌خواهد بیشتر از آنچه در كلاس گفته شده، چیزی را بیاموزد، بهتر است همان مبحث را به صورت عمقی یاد بگیرد. پدر هیچ‌وقت به من نمی‌گفت بیا بنشین تا جبر و احتمال یادت بدهم اما همیشه كتاب‌های خوبی كه داشت را بهم می‌داد. می‌گفت این كتاب را كه دارم ترجمه می‌كنم، مساله‌های جالبی دارد، بخوانش. همین. به همه می‌گفت كتاب‌های جنبی را در زمینه‌ی همین درس بخوانید، جلو جلو درس خواندن، آدم را به جایی نمی‌برد.»

او ادامه داد: «هرگاه مشكل درسی داشتم، از بابا می‌پرسیدم اما او، پاسخ را كامل بهم نمی‌داد. مساله‌ی دیگری می‌داد تا حل كنم و یاد بگیرم. اشاره‌ای به مساله می‌كرد و بعد، مجبورم می‌كرد خودم كار كنم و جواب را پیدا كنم. اما همیشه پشتم به وجود پدر گرم بود.»

پسر بزرگ پرویز شهریاری گفت: «بابا همه‌جور كتابی می‌نوشت و ترجمه می‌كرد. نخستین كتابش را با موضوع مزدك و مزدكیان، در ٢٢ سالگی نوشت. بعدها كتاب داستان هم ترجمه كرد. كتابهای ریاضی كه جای خودش را داشت. شیوه‌ی روان نوشتن و قلم خوب بابا، باعث می‌شد كه كتاب‌هایش طرفداران زیادی داشته‌باشد. بابا پرویز شهریاری، این‌گونه كه در خاطراتش می‌گوید، قصد داشته در رشته‌ی ادبیات درس بخواند، اما شلوغ بودن كلاس ادبیات و خلوتی كلاس ریاضی، مسیر زندگی او را تغییر می‌دهد. او ترجیح می‌دهد ریاضی بخواند، «چون كلاس ادبیات شلوغ بود و كلاس‌های ریاضی چند شاگرد بیشتر نداشت.» همین انتخاب، تا مسیر زندگی او را دگرگون كرد. پرویز شهریاری با ادبیات میانه‌ی خوبی داشت اما هیچ‌گاه از ریاضی دلزده نشد.

شهریار شهریاری كه خودش این روزها استاد ریاضی دانشگاهی در آمریكاست دراین باره گفت: «ریاضیات، اگر درست خوانده شود، خشك نیست و كسی را دل‌زده نمی‌كند. این علم درباره‌ی فكر كردن است و به معما حل كردن می‌ماند. اگر هدف كسی این باشد كه تند تند، چندین مساله را حل كند، نمی‌توان راه به جایی برد. یك مساله ریاضی واقعی، یك معمای زیباست كه بشهریار، از نگاه پدرش نسبت به كنكور چنین گفت: «بابا همیشه می‌گفت كنكور، بچه‌ها را از درست ریاضی خواندن باز می‌دارد. دانش‌آموز كنكوری هدفش فراگرفتن دانش نیست و تنها می‌خواهد به دانشگاه وارد شود. این نگاه، آموختن ریاضی را دچار دشواری می‌كند اما بابا، به ریاضی، درست نگاه می‌كرد.»

شهریار شهریاری، پشتش را صاف كرد، اندكی آب نوشید و گفت: «بابا پشتكار عجیب و غریبی داشت. یادم هست پدر همسایه‌مان، به خانه كه می‌آمد دیگر كاری نمی‌كرد اما بابا در خانه هم كار می‌كرد. من را روی پایش می‌نشاند و شروع می‌كرد به نوشتن. او را هیچ‌گاه بیكار ندیدم. بابا همیشه می‌گفت، آدم از كار زیاد نمی‌میرد. این را می‌گفت و كارش را مرتب ادامه می‌داد، حتا وقتی كه چشم‌هایش دیگر توان چندانی برای دیدن نداشتند.»

آی هوش: گنجینه دانستنی ها و معماهای هوش و ریاضی

نظراتی که درج می شود، صرفا نظرات شخصی افراد است و لزوماً منعکس کننده دیدگاه های آی هوش نمی باشد.
آی هوش: مرجع مفاهیم هوش و ریاضی و انواع تست هوش، معمای ریاضی و معمای شطرنج
 
در زمینه‌ی انتشار نظرات مخاطبان، رعایت برخی موارد ضروری است:
 
-- لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
-- آی هوش مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
-- آی هوش از انتشار نظراتی که در آنها رعایت ادب نشده باشد معذور است.
-- نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.
 
 
 
 

نظر شما

پرطرفدارترین مطالب امروز

پالیندروم چیست؟
قواعد بخش پذیری بر اعداد  1 تا 20
طنز ریاضی: اثبات 5=2+2
طنز ریاضی: لطیفه های ریاضی!
زندگینامه ریاضیدانان: رویا بهشتی زواره
مغز و ساختار مخ
قضایای ناتمامیت گودل
طنز ریاضی: اثبات 2=1
زندگینامه بزرگان ریاضی: گوتفرید لایب نیتس