توسعه مهارتها؛ کلید رشد محصولات روستایی، اشتغال، فرصتهای کسب سود، افزایش امنیت غذایی، توسعه روستایی پایدار منطبق با استانداردهای زیستمحیطی و سطح زندگی است. برخلاف نقش عمده زنان در کشاورزی و دیگر فعالیتهای روستایی، موانع گستردهای در آموزش آنان وجود دارد که مشارکت آنها را در تولید بیشتر، فعالیتهای تشویقی، مدیریت اجرایی و مشارکت گستردهتر در توسعه جامعهشان محدود میکند.
آیا شما میدانید؟
آموزش و پرورش ابزارهای قدرتمندی علیه فقر و گرسنگی و توانمندسازی زنان هستند. آموزش موجب میشود تا زنان سالمتر باشند و نقش موثرتری در سودآوری و تصمیمسازی امور مرتبط به خانه را بر عهده گیرند. نمونههای فعالیت آموزشی در برخی کشورهای آفریقایی و آسیای جنوبی نشان میدهد زمانی که زنان آموزش دیدهاند؛ توانستهاند چرخه فقر و گرسنگی را متوقف کنند.
بیشتر از دو سوم از 796 میلیون جمعیت بی سواد جهان را زنان تشکیل میدهند که بخش عمدهای از آنها در مناطق روستایی زندگی میکنند. به عنوان مثال در کلمبیا 48 درصد از زنان روستایی و 14 درصد مردان روستایی قادر به خواندن و نوشتن نیستند و در بورکینافاسو درصد بیسوادی در زنان به 78 درصد در مقابل 63 درصد مردان میرسد. همچنین نسبت حضور در مدارس متوسط جهان برای دختران 39 درصد در مقابل 45 درصد برای پسران روستایی است؛ در حالی که این رقم در شهرها به 59 درصد برای دختران و 60 درصد برای پسران میرسد.
اما آموزش چه تاثیری بر زندگی زنان روستایی دارد؟ یافتههای پژوهشی نشان میدهد زمانی که زنان سطوح یکسانی از آموزش را مشابه مردان تجربه میکنند، نشانهای از تفاوت میان تولیدات و درآمد میان آنها با مردان دیده نمیشود. بنابراین زمانی که آموزش بالاتر کارگران روستایی را قادر میکند با دستمزد بالاتری استخدام شوند و حق انتخاب آنها در انتخاب شغل گستردهتر باشد، در یک چشمانداز توسعهای زنان نیز با دریافت آموزشهای لازم، همین روند را طی خواهند کرد.
چرا آموزش مورد نیاز است؟
آموزش و پرورش اجزای اساسی هر گونه استراتژی هستند که برای بهبود کشاورزی، محصولات غیرزراعی و به دست آوردن دارایی برای خانواده به کار میرود. آموزش تکنولوژیها و شیوههای بهبود تولید، جستوجوی بازارهای تازه و شیوههای نوین تجارت و آموزش مهارتهای زندگی (نظیر مدیریت سلامت، تصمیمسازی، خودباوری یا مدیریت تعارضها) به زنان روستایی میتواند تغییرات بزرگی در زندگی آنها به وجود آورد. توسعه مهارتها به شکل ویژهای برای زنان دارای اهمیت است؛ کسانی که مشارکت بیشتری در امور خانه و کارآفرینیهای کوچک در بخشهای غیر رسمیدارند اما همانند کارهای غیرمهارتی نظیر آنچه کارگران فصلی انجام میدهند، حقوق کمیدریافت میکنند. با این حال در آموزش زنان روستایی باید به این نکته توجه داشت که آنها اغلب به آموزشهایی متفاوت از مردان روستایی نیاز دارند و آموزشهای این زنان باید با امور خانگی و مسوولیتهای آنها هماهنگی داشته باشد.
1- پایههای جنسیتی درآموزش و پرورش
• گرچه در مدارس ابتدایی و متوسطه بسیاری از کشورها حضور دختران روستایی شکل پررنگتری به خود گرفته، اما آنها به طور کلی همچنان از عدم مزایایی دسترسی به آموزشهایی که پیشنیاز توسعه مهارتهای آنها در آینده باشد، رنج میبرند. بنابراین میتوان گفت در این کشورها همچنان زنان روستایی آموزش حرفهای کمتری از مردان دریافت میکنند.
• زنان کمتر از مردان به خدمات توسعه کشاورزی دست پیدا کردهاند، به عنوان مثال در آفریقای سال 1988 این رقم برای زنان تنها 7 درصد بود.
• زنان کمتر از سیستمهای کارآموزی رسمیو غیررسمیاستفاده میکنند، این سیستمها عمدتا توسط سیستم تجارت مردسالار اجرا میشود که در آن به نیازهای آموزشی زنان توجهی نمیشود.
• خوداشتغالی زنان عموما در بسیاری از مناطق روستایی به عنوان کارآفرینی در نظر گرفته نمیشود، این امر سبب میشود تا آنها از دسترسی به خدمات و آموزشهای مرتبط با کارآفرینی محروم بمانند.
2- فشارهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی میتواند آموزش زنان و دختران روستایی را محدود کند
• هنجارهای اجتماعی: در برخی از خانوادهها، تصمیمگیرندگان اصلی خانه نگرش مثبتی نسبت به آموزش دختران ندارند و این امر را در اولویت کمتری قرار میدهند. این دیدگاه منفی میتواند به پایین بودن دستمزد زنان و محدودیتهای فرصتهای شغلی آنها در مقایسه با مردان مرتبط باشد. علاوه بر این در بسیاری از خانوادههای روستایی دختران به عنوان داراییهای گذار از نگاه خانواده نگریسته میشوند که سرمایهگذاری بلندمدت روی آنها دارای ارزش نیست. دختران اغلب پس از ازدواج، پدر و مادر خود را ترک میکنند، از این جهت از آنها به شکل قابل توجهی در امور خانگی نظیر پخت و پز، تمیز کردن و مراقبت از فرزندان کوچکتر استفاده میشود.
• مسوولیت سهگانه زنان: مسوولیتهای زنان در امور خانگی و کشاورزی زمان آنها برای آموزش و فعالیتهای اقتصادی را محدود میکند. به گونهای که اغلب میان این فعالیتها با در نظر گرفتن زمان ثابت برای آموزش ناسازگاري به وجود میآید و آنها را ناچار به ترک آموزش میکند.
• فقدان تسهیلاتی که تفاوتهای جنسیتی را آشکار میکند: فاصله زیاد مدرسه و موسسات آموزشی، وسایل حمل و نقل عمومی، پانسیونها و شبانه روزیهای امن، امکانات بهداشتی در مدارس و همچنین معلمها و مربیان زن تا حد زیادی میتوانند مانع آموزش و پرورش زنان در مناطق روستایی باشند.
• هزینههای بالا برای برنامههای آموزشی نامناسب: آموزش عالی و هزینههای آموزشی ممکن است یکی از موانع برای زنانی باشد که اغلب پول نقد کم و قدرت چانهزنی محدودی برای استفاده از پول خانواده برای آموزش خود دارند، باشد، ضمن اینکه برنامههای آموزشی و تعلیمی همیشه با نیازهای آموزشی زنان سازگار نیستند.
• نگرشهای نامناسب در میان مربیان: مربیان و آموزگاران گاهی اوقات نگاه تبعیضآمیزی نسبت به زنان و دخترانی دارند که از ناامنی و آزار و اذیت جنسی از حضور در مدرسه و موسسههای آموزشی میهراسند.
3- پایگاههای شغلی پایین زنان را در یک چرخه نادرست گرفتار میکند
• دسترسی محدود زنان به منابع تولید: سطوح آموزشی پایینتر و هنجارهای اجتماعی درباره دستمزدهای پایین زنان در کار موجب میشود آنها جایگاههای پایین شغلی که در آن فرصت برای آموزش و مهارت آموزی پایین است را اشغال کنند، این رویه موجب تداوم چرخه جایگاه پایین زنان در عرصه اشتغال شده است.
• الگوهای گسترده ناامنی شغلی، موقت بودن و ترتیبات قراردادی مشکوک در بسیاری از تشکیلات روستایی مانع کارفرمایان برای آموزش به زنان میشود.
• آموزشهای حرفهای زنان روستایی اغلب به وسیله طیفی از زنان کوتهفکر تحت سلطهای که همچنان بر نقش و مسوولیتهای سنتی خود تاکید دارند، محدود میشود. این در حالی است که بهبود فرصتهای آنان برای کسب درآمد و آموزش میتواند زنان روستایی را با منابع و زمینههای غیرسنتی نظیر اطلاعات، تکنولوژیهای ارتباطی، انرژیهای تجدیدپذیر و کشاورزی غیرسنتی آشنا کند و موجب حضور زنان در مشاغل مدیریتی و کارهای مرتبط با سطح بالای مهارت فنی شده و در کنار فرصتهای شغلی، درآمد آنان را افزایش دهد.
چه گزینههایی برای سیاستگذاری وجود دارد؟
توسعه مهارت برای زنان و مردان روستایی اغلب به تلفیقی از آموزش در نهادهای رسمی( نظیر مدارس و موسسههای آموزشی) و نهادهای غیررسمی (نظیر گروههای اجتماعی، سازمانهای مردم نهاد و آموزش خانوادهها و زوجها) نیاز دارد. این امر میتواند شامل آموزشهای ابتدایی، فنی و حرفهای، مهارتهای زندگی، کارآفرینی و خدمات توسعه کشاورزی باشد. همچنین سیاستگذاران باید طراحی و پیادهسازی یک بسته از اقدامات مکمل برای رسیدگی به نیازهای خاص مردم روستایی در سطوح مختلف را در دستور کار خود قرار دهند و با مقامات محلی همکاری داشته باشند.
1- برآورد مشارکت در آموزشهای ابتدایی با رویکردهای حساس به جنسیت
گسترش مشارکت رایگان و برابر دختران در آموزشهای ابتدایی موجب ترویج پاسخگویی آنها در برابر محیط زندگي خود میشود. این امر میتواند شامل:
• گسترش تسهیلات به منظور امن کردن مدارس، گسترش امکانات بهداشتی، در نظر گرفتن وسایل ایاب و ذهاب دانش آموزان، تاسیس مدرسه در منطقه استراتژیک روستا که همان منطقه محروم میشود.
• زمان بازگشایی و ساعتهای حضور در دورههای آموزشی به کشاورزان فصلی و کسانی که در خانه کار میکنند، این اجازه را بدهد که به فعالیتهای خود در کنار آموزش بپردازند.
• در مربیان و آموزگاران (به ویژه مربیان زن) انگیزههایی برای کار در مناطق روستایی ایجاد شود.
• در نظر گرفتن قوانین و مقرراتی براي منع آزار و اذیت جنسیتی و آموزش آگاهی جنسیتی به معلمان.
• بهبود برنامههای درسی به گونهای که پاسخگوی واقعیتهای روستا باشد. ترکیب آموزش کشاورزی با سنتهای منطقه میتواند نمونهای از این سرفصلها باشد. برای مثال در موزامبیک این تطبیق افتاده است و به دانشآموزان در کنار برخی دروس، پرورش سبزیجات آموزش داشته میشود. این برنامه درسی محلی موجب بهبود رژیم غذایی دانش آموزان در این منطقه شده و همچنین به آنها مهارتهای عملی را آموخته است.
• بالا بردن سطح آگاهی والدین در مورد اهمیت تعلیم و تربیت دختران و مشوقهای مالی (نظیر پرداخت یارانه برای آموزش دختران) و مشوقهای غیرمالی (نظیر وعدههای غذایی در مدرسه و جیره غذایی برای بردن به خانه) برای خانوادههای دانشآموزان. این مشوقها باید شامل خانوادهها و جامعه برای برنامهریزی و مدیریت سیستم آموزشی مدرسه باشد تا آنها این اطمینان را به دست آورند که میتوانند پاسخ بهتری برای نیازهای خود پیدا کنند.
• برنامه حساسیت جنسیتی در محیط کلاس و از بین بردن کلیشههای جنسیتی از زنان و مردان روستایی که بیعدالتی و نابرابری را در خانه و محیط کاری ایجاد میکنند.
• جوانان و بزرگسالان، شرکای محلی و وزیران کشاورزی، آموزش، کار و توسعه روستایی باید در ارتباط هم و همراه با هم فعالیت کنند. (دولتهای محلی، مدارس و نهادهای خصوصی و اتحادیههای کارفرمایان).
2- اطمینان حاصل شود که اهداف آموزش و سیاستگذاریهای آن شامل سیاستهای ملی میشوند
• توسعه یک استراتژی پاسخگوی جنسیتی برای آموزش و پرورش و توسعه کارآفرینی که پاسخی برای نیازهای زنان و کودکان روستایی باشد (پیرو اعلامیه سازمان بینالمللی کار که مربوط به توسعه منابع انسانی: آموزش و پرورش و آموزش مادام العمر شماره 195-2004).
• استقرار و ایجاد اهداف، شاخصها و مکانیزمهای روشن برای برنامهریزی و ارزیابی آموزش و پرورش برای زنان و مردان روستایی.
• جمعآوری آمار جداگانه جنسیتی و دادههای روستایی و شهری زنان و مردان در آموزش و پروش برای بهبود بخشیدن طراحی برنامهها و ارزیابی پیشرفت کار.
• تجزیه و تحلیل فرصتهای اقتصادی حساس به جنسیت، ارزیابی نیازهای مرتبط با مهارت و اطمینان از اینکه توسعه مهارتهای روستایی در متن اقتصادی اجتماعی محلی قرار میگیرد.
3- افزایش مشارکت در آگاهیبخشی جنسیتی، مهارتهای فنی و حرفه ای و آموزش در مناطق روستایی.
• افزایش کمیت و کیفیت آموزشهای فنیوحرفهای و موسسههای آموزشی در مناطق روستایی.
• پشتیبانی، طراحی و ارائه آموزشهای مبتنی بر جامعه، شامل آموزشهای مهارتی به ویژه در مناطقی که فاقد نهادهای آموزش رسمیهستند.
• توسعه اهداف استراتژیکی که به زنان روستایی اجازه دهد تا آموزشهای فنیوحرفهای رسمی و غیررسمیرا به دست آورند. این امر میتواند شامل: کاهش موانع مالی برای زنان روستایی در به دست آوردن آموزش مهارتی (برای مثال ارائه مستمری به آنها)، توجه به محدودیت و مکان آموزش زنان و انعطافپذیری در این امر به گونهای که با نیازهای زنان روستایی منطق باشد، افزایش آموزگاران زن، ارائه آگاهیهای جنسیتی به مربیان و دیگر کارکنانی که در موسسههای آموزشی کار میکنند (شامل مواردی نظیر آزار و اذیت جنسیتی و کلیشههای جنسیتی در خانوادهها و محیط کار) باشد.
• ارائه پشتیبانیها و امکانات زیرساختی نظیر محل اقامت امن ، امکانات حمل ونقل و خدمات نگهداری از کودکان، توسعه آموزشهای فنی و حرفهای که با نیازهای زنان سازگار باشد.
• گفتوگو درباره انواع مختلف دانش و مهارتهای بومیو محلی که در جامعه آنها وجود دارد و تلاش برای به روز کردن این دانشها.
• بالا بردن آگاهی در میان زنان روستایی، خانوادههای آنها و نهادهای آموزشی درباره مزایای آموزش زنان در تجارت غیر سنتی.
• توسعه مکانیزمهایی که میتوانند حساسیتهای مرتبط با جنسیت را از بین ببرند؛ مانند استفاده از تلفن همراه در آموزش، آموزش از راه دور یا استفاده از اینترنت.
• گسترش دستیابی زنان روستایی به علم، آموزش تکنولوژی، تلفن همراه، کامپیوتر و سایر تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی و تشویق دختران به مطالعه موضوعات علمیو فنی.
• تکمیل آموزشهای فنیوحرفهای برای زنان روستایی. زنان عمدتا جزو اقشار محروم به حساب میآیند و لازم است درباره مسائل جنسی، زندگی، مهارتها، بهداشت و تغذیه، اعتماد به نفس، مهارتهای مذاکره و رهبری به آنها آموزش داده شود.
• زنان باید با مربیان و استادان خود از طریق سیستمهای کارآموزی در ارتباط باشند. سیستمهای کارآموزی سنتی و غیررسمی باید به روز شوند یا از طریق ارتباط با آموزشهای حرفهای رسمی یا ارتباط با انجمنهای کسبوکار بهبود پیدا کنند.
4- حمایت از خوداشتغالی زنان و تشویق ارتباط بین سیستم آموزشی ملی و شبکههای اجتماعی حرفهای
ترکیب آموزشهای فنیوحرفهای و کارآفرینی: برای مثال از طریق ابتکاراتی که زمینههای آن در جامعه موجود است، زمینههای خوداشتغالی زنان فراهم شود.
• تقویت ظرفیت کارآفرینی زنان: به این معنا که خدمات بهتری به آنها ارائه شود تا به نیازهای کارآفرینی زنان روستایی پاسخ داده شود.
• ارائه خدمات پس از آموزش: نظیر دسترسی به برنامههای پسانداز توسعه کسب و کار، آموزش در طراحی محصول، بازاریابی یا ارتباط با بازارهای تازه. بازارهای تازه به طور ویژه میتواند برای زنان فرصتهایی را فراهم کند تا خود را با فناوریهای جدید وشیوههای تولید سازگار کنند.
• پشتیبانی از شبکه و گروههای زنان روستایی نظیر تعاونیها: این گروهها میتوانند به یادگیری غیررسمی مهارتها و ارائه قدرت جمعی که برای رسیدن به بازارهای جدید مورد نیاز باشند، کمک کنند.